وای خدا

خوابیدم رو تختم.نمیدونم چمه.گوشام و گونه هام داغن.سرم داره گیج میره.به خودم میگم بیخیالش دختر...تو که این چیزا به هم نمیریختت...حس میکنم ساده دلیم باعث تحقیرم شده.بهم میگه نمیخوام مدیون کسی باشم.لبم رو گاز میگیرم و خون میفته.کاش لااقل مبلغش اونقدر بود که ارزش زیر دین رفتن رو داشته باشه.یا لااقل ارزش غرور و شخصیتم رو....بیخیالش سارا....چشاتو ببند...بیخیالش....

دل میخواد بیام پیشت بذارم سر روی دوشت بگم میمیرم از عشقت برم گم شم تو آغوشت...