نتیجه‌ی بازی:

 

خب دختران و پسران عزیزم...نوگلان باغ زندگی...تسلیت عرض می‌کنم خدمتتون...پیش میاد به هر حال....فقط من حال می‌کنم از گروه ما آنگولا و پرتغال برن بالا ،‌ تا بالا و پایین این مربی پرروی مکزیک بسوزه...حتماً شنیدین چی گفته که...اون هم با اون تیم زپرتیش...بگذریم...من با اجازه آهنگ تیم ملی رو بردارم...آهنگ محمد اصفهانی رو میذارم... راستی تیکه‌هایی که فردوسی‌پور انداخت طی این بازیها شنیدین؟... بذارین بعد از بازی آنگولا همشو با هم می‌ذارم...دور هم باشیم...خب من دیگه برم که این چند روزه حسابی ول شدم...نه درس...نه زندگی...نه کنکور......از فردا دیگه حسابی درس می‌خونم...قول می‌دم...دیگه اینترنت جمعه‌ها...خب با اجازه...یا علی...

 

وسط بازی ایران-پرتغال

سلام...

 

من در بحبوحه‌ی بازی تایپ می‌کنم...شاید غلط املایی داشته باشم...بین دو نیمه است...فکر کنم نیمه‌ی دوم حکایت بازی با مکزیک بشه... نمی‌دونم...من که انقدر داد زدم دارم می‌میرم...یکی اونجا که نزدیک بود گل بخوریم و معجزه‌ی خدا بود که رفت تو کرنر،‌ یکی هم جایی که اندرنیک توپو زد به تیرک دروازه که احتمالاً اگه اون شوت آف‌ساید نبود من از شدت شوک وارده (که چرا گل نشده) سکته کرده بودم... خبر خوب بعدی اینه که آقای شلنگ متحرک (می‌دونین کی رو می‌گم که...) رو نیمکت ذخیره‌هاست... میرزاپور هم بد بازی نمی‌کنه...ولی من می‌گم نیمه‌ی دوم آبکش شدیم رفته... فعلاً دست به دعا برداشتم... بازی قبل رو صورتم پرچم ایران کشیده بودم که وقتی گل دوم رو خوردیم رفتم پاکش کنم که تو دستشویی شنیدم که..........بعله...ایندفعه پرچم نکشیدم چون چشمم آب نمی‌خوره چیزی بشه...به هر حال هنوز امیدوارم که بچه‌ها موفق بشن...فقط کاشکی فریدون (عشق من) هم تو زمین بود و علی کریمی هم حالش خوب بود... و امیدوارم بابای میرزاپور معروفترین مرد ایران نشه (آخه مامانش معروفترین زن ایران شده تو یه هفته‌ی اخیر)...وای وای وای...بازی شروع شد...من رفتم...تا بعد...

وسط بازی ایران-پرتغال

سلام...

 

من در بحبوحه‌ی بازی تایپ می‌کنم...شاید غلط املایی داشته باشم...بین دو نیمه است...فکر کنم نیمه‌ی دوم حکایت بازی با مکزیک بشه... نمی‌دونم...من که انقدر داد زدم دارم می‌میرم...یکی اونجا که نزدیک بود گل بخوریم و معجزه‌ی خدا بود که رفت تو کرنر،‌ یکی هم جایی که اندرنیک توپو زد به تیرک دروازه که احتمالاً اگه اون شوت آف‌ساید نبود من از شدت شوک وارده (که چرا گل نشده) سکته کرده بودم... خبر خوب بعدی اینه که آقای شلنگ متحرک (می‌دونین کی رو می‌گم که...) رو نیمکت ذخیره‌هاست... میرزاپور هم بد بازی نمی‌کنه...ولی من می‌گم نیمه‌ی دوم آبکش شدیم رفته... فعلاً دست به دعا برداشتم... بازی قبل رو صورتم پرچم ایران کشیده بودم که وقتی گل دوم رو خوردیم رفتم پاکش کنم که تو دستشویی شنیدم که..........بعله...ایندفعه پرچم نکشیدم چون چشمم آب نمی‌خوره چیزی بشه...به هر حال هنوز امیدوارم که بچه‌ها موفق بشن...فقط کاشکی فریدون (عشق من) هم تو زمین بود و علی کریمی هم حالش خوب بود... و امیدوارم بابای میرزاپور معروفترین مرد ایران نشه (آخه مامانش معروفترین زن ایران شده تو یه هفته‌ی اخیر)...وای وای وای...بازی شروع شد...من رفتم...تا بعد...

تیم ملی یا...

سلام...امروز ساعت۴:۳۰ فوتبال ایران و پرتغاله...من نمی‌دونم باید گفت بازی یا آبروریزی...باید دید...حرفام زیاده...خیلی زیاد...راجع به فضاحت قبلی که به بار اومد...نمی‌دونم چی بود...نمی‌دونم از کی شکایت باید کرد...می‌گذریم... مثل همیشه...بگذریم...با امید موفقیت برای تیممون...اینقدر که من واسه اینا دعا کردم واسه زندگی خودم دعا نمی‌کنم...ببینیم چی میشه...امیدوارم ببریم... راستی آهنگ وبلاگ چطوره؟ مال تیم ملیه...نظر بدید راجع بهش...به امید موفقیت برای تیم ملی...تا بعد...

میدان انقلاب

 

باورم نمیشه دیروز، دوباره عشقمودیدم،
نمی‌دونم توی بیداری بودم یا خواب می‌دیدم،
هی می‌گم یعنی خودش بود، اونکه رد شد از کنارم؟
بعد می‌گم خودش نبوده، من که اینقدر شانس ندارم،
ولی لبخندشو دیدم، اینو دیگه خوب ‌می‌دونم،
تا نفس تو سینه مونده، عاشق چشاش می‌مونم،
دوباره فکر دو چشمش توی یاد من درخشید،
اگه اون خودش نبودش، پس چرا بهم می‌خندید؟
اولش چشاتو دیدم، ولی باورش نکردم،
رومو کردم اونطرف یعنی که من ساکت و سردم،
ولی بعد خنده‌تو دیدم، دوباره کار دادی دستم،
وای خدا یعنی خودش بود؟ اونکه من عاشقش هستم؟
دیگه حرفامو یادم رفت، نفسم تو سینه خشکید،
آخه چشمام بعد یک سال، چشای قشنگشو دید،
سالی که لحظه به لحظه‌اش پر عشق و یاد اون بود،
دل من هیچی نمی‌گفت ، طفلکی چه بی‌زبون بود،
از خدا یه چیزی می‌خوام، اینکه اونو باز ببینم،
دوباره به یاد چشماش، تا سحر بیدار بشینم،
خداجون خیلی می‌خوامت، تو بزرگی مثل دریا،
کاری کن که مال من شن، اون دو تا چشمای زیبا...

 

میدان انقلاب با دنیا، یخ در بهشت پرتقالی( قرمز و آبی- یخمک- ۲۵ تومنی) ، آمادگاه، دروازه دولت، ولیعصر، تابستانه...

راستی این شعر الکیه...و هیچ ارزش دیگری نداره...پس‌فردا علیه من به عنوان سند ازش استفاده نکنین... همیشه که نباید از غم گفت...