باورم نمیشه دیروز، دوباره عشقمودیدم،
نمیدونم توی بیداری بودم یا خواب میدیدم،
هی میگم یعنی خودش بود، اونکه رد شد از کنارم؟
بعد میگم خودش نبوده، من که اینقدر شانس ندارم،
ولی لبخندشو دیدم، اینو دیگه خوب میدونم،
تا نفس تو سینه مونده، عاشق چشاش میمونم،
دوباره فکر دو چشمش توی یاد من درخشید،
اگه اون خودش نبودش، پس چرا بهم میخندید؟
اولش چشاتو دیدم، ولی باورش نکردم،
رومو کردم اونطرف یعنی که من ساکت و سردم،
ولی بعد خندهتو دیدم، دوباره کار دادی دستم،
وای خدا یعنی خودش بود؟ اونکه من عاشقش هستم؟
دیگه حرفامو یادم رفت، نفسم تو سینه خشکید،
آخه چشمام بعد یک سال، چشای قشنگشو دید،
سالی که لحظه به لحظهاش پر عشق و یاد اون بود،
دل من هیچی نمیگفت ، طفلکی چه بیزبون بود،
از خدا یه چیزی میخوام، اینکه اونو باز ببینم،
دوباره به یاد چشماش، تا سحر بیدار بشینم،
خداجون خیلی میخوامت، تو بزرگی مثل دریا،
کاری کن که مال من شن، اون دو تا چشمای زیبا...
میدان انقلاب با دنیا، یخ در بهشت پرتقالی( قرمز و آبی- یخمک- ۲۵ تومنی) ، آمادگاه، دروازه دولت، ولیعصر، تابستانه...
راستی این شعر الکیه...و هیچ ارزش دیگری نداره...پسفردا علیه من به عنوان سند ازش استفاده نکنین... همیشه که نباید از غم گفت...
سلام .
همین شعر الکیه خیلی قشنگ بودا . رویا بود؟! اما قسنگ بود.
پیش منم بیای خوشحال میشم.
اگه این شعر الکیه یعنی میخوای بگی کسیو تووی انقلاب ندیدی؟...اگه ندیدیو این یه شر بود جا بهتر از انقلاب پیدا نکردی؟...
بعد این همه وقت این نظرو دیدم.من نگفتم سر انقلاب کسیو دیدم. گفتم با دنیا رفته بودیم سر انقلاب یخ در بهشت خوردیم امروز.