امشب ۲

کسی ما را نمی‌پرسد...کسی ما را نمی‌گوید....کسی تنهایی ما را نمی‌جوید...دلم در حسرت یک دست، دلم در حسرت یک دوست، دلم در حسرت یک بی‌‌ریای مهربان مانده ست...کدامین یار ما را می‌برد تا انتهای باغ بارانی؟ کدامین آشنا به جشن چلچراغ عشق مهمان می‌کند ما را؟و اما با توام ای آنکه بی من، مثل من،تنهای تنهایی...تو حتی روزهای تلخ نامردی ،نگاهت،التیام دستهایت را دریغ از ما نمی‌کردی...من امشب از تمام دردهایم با تو خواهم گفت ...من امشب با تمام کودکی‌هایم،برایت اشک خواهم ریخت...من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد...همان دریا که می‌گفتی تو را در من تجلی می‌کند هر دم...........................

نظرات 1 + ارسال نظر
ایدین جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:04 ق.ظ http://myaidin.co.sr

منو میشناسی؟

نه والا... اگه میشه معرفی کنین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد