خواهرم! بیا و به درددلم گوش کن...

 

سلام…
 مدتها بود نیومده بودم به وبلاگ سری بزنم... طفلی تک و تنها افتاده بود... ولی امروز بعد این همه مدت اومدم سراغش... چرا؟ چون خیلی خوشحالم... خیلی خیلی خیلی...برای یه خبر خوب، و یه روز خوب...
از همینجا عزیز دلمو می بوسم ( با این که می دونم هیچوقت این حرفا رو نمی‌خونه؛ چون کلاسش بالاتر از این حرفاست)  و بهش تبریک می‌گم؛ خیلی دوستت دارم خانوم مهندس... امیدوارم همیشه مثل امروز خوشحال باشی خواهر گلم... با اینکه من خبر قبولیتو از زبون خودت نشنیدم و از صبح تا حالا هم که موبایلتو بر نمی‌داری بچه‌ی بد... باز زنگشو قطع کردی؟ یا طرفدارات زیاد شدن جواب ما رو نمی‌دی؟ نامرد مگه قرار نذاشتیم جشن بگیریم خبر قبولیت که اومد؟ به هر حال... امیدوارم روز به روز ، پشت سر هم پله‌های ترقی رو طی بکشی... تازه... اتاقو بگو که از این به بعد مال خودم می‌شه و دیگه تو نیستی که هی امر ونهی کنی و اذیتم کنی و وسایل منو جمع کنی و اتاقو تمیز کنی... ولی طفلکی اتاقمون... از همین حالا نابود بدونش... وقتی تو نباشی... چی به روزش میاد... چی به روز من میاد؟؟؟ اصلاً ولش کن... حالا که فعلاً قرار نیست تو دستتو از بیخ خِرِ ما برداری(!!!)(عجب پررویی هستم) ... آره... تا بهمن باید تحملت کنم... میخوام حسابی اتاقو به هم بریزم که زود زود تمیزش کنی... چون از این به بعد رنگ تمیزی و نظم و ترتیب رو نمی‌بینه... مگر روزایی که آخر ترم میشه و توی بدبخت(!!!) میای خونه... بیا خستگی در کن... آخ آخ... یادته پوست موز رو گذاشته بودم رو جزوه‌های دوستت؟؟؟ سیاه شده بود... یادته می‌رفتیم کتابخونه دو تایی؟؟؟ هدفدار و عمه ملوک و ...ای خدا... یادته مامان اینا رفتن مسافرت صبح 45 دقیقه منتظر بودیم خپل بیاد در مغازه رو باز کنه که نیومد... بعد رفتیم مثلاً خیر سرمون ناهار رو لب رودخونه بخوریم... چه بویی میومد... عجب دورانی بود... امیدوارم همیشه دلت خوش باشه... مثل امروز... چون تو خوش باشی ما هم خوشیم... دوستت دارم... بای بای...

 

نظرات 14 + ارسال نظر
دکتر مهران پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.3sx.blogsky.com

سلام خوب هستین وبلاگ جذابی دارین موفق باشین...

ماهان پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://oghyanuseshak.blogsky.com/

فقط خواهرا بیان دیگه باشه من رفتم

تنهاترین.... جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ http://love2009.blogfa.com

سلام

خوبین شما؟

مرسی که اومدین

امیدوارم همیشه اینقدر خوشحال باشین

بازم مرسی

موفق باشین

سروش عشق شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://rainiboy.blogsky.com

سلام

خیلی کم پیدا شدیاااا.
من آپ کردم خوشحال میشم یه سری به کلبه عاشقانه من بزنید.

خوشه اشک دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:20 ب.ظ http://RAINIBOY2.BLOGFA.COM

ممنون از حضور سبزت
*--**--**--**--**--**--**--*
چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست


مهمان عزیزی باشی که فانوس خانه اش روشن نیست

چقدر سخت است آدم را از آرزوهایش دور کنند واورا به مسیر نا خواسته ای مجبور کنند

چقدر سخت است دست نوشته هایت را نخوانده خاک کنندو اسمت را از خاطره هاپاک کنند

دوست ندارم به کسی بخندم که دلم بهش نمی خنده

دوست ندارم محبت کسی رو قبول کنم که محبتش به دلم نمی شینه

چرا ما آدماوقتی از کسی خوشمون نمیاد تا جایی که دوست داریم سر به تنش نباشه

باز....................

حسین سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ب.ظ http://jade-khaki.blogfa.com

سلام
بازم دست خواهرت درد نکنه که باعث شد تو یه باره دیگه آپ کنی از همینجا میگم خواهرش مبارکه و دستت درد نکنه.
شوخی کردم بابا
خوشحالم که خوشحالی!
انشاالله همیشه خوش و خورم باشی ....

نازنین پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.425.blogfa.com/

سلام باران خانم
خوبی امیدوارم همیشه شاد وخندان باشی عزیزم
وبلاگت خیلی جالب بود لذت بردم
یا حق بای

کله پوک پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:15 ب.ظ http://www.baraniha.com

بابا کجایی تو؟



نیستی؟



قرار بود به هیئت باران هم یه سری بزنیا!!!
خوشحال میشم بیای
اینم آدرس سایتش
www.Baraniha.com



اگه یه سراغی هم از من بگیری خوشحال تر میشم



خیلی دلم واست تنگ شده.



موفق باشی عزیزم.



فعلا بای.

پ پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 ق.ظ

سلام یه سراغی بگیر از ما بی مرفت

you know! پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:32 ق.ظ http://ashkan.godofproxy.com

سلام.حالت خوبه؟بازم به من که لا اقل به وبلاگت سر میزنم.نشناختی؟بایدم نشناسی.همینه دیگه...کلاس کار که میره بالا دنبال خودش فراموشی هم میاره! (:D) راستی.. پس چرا آپدیت نمیکنی؟ منتظر آپت هستم.قرار بود که توی نوشتن وبلاگم کمکم کنی... که نکردی.باشه ایبی نداره.خدا بزرگه.بالاخره یکی پیدا میشه که کمکم کنه.

see you later

bye.

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ http://rue.blogsky.com

بارها خواستم رازی را که مدتها در دل نگه داشته بودم برایت فاش کنم
می خواستم بگویم که چقدر دوستت دارم
اما نتوانستم هر بار که از کنارت می گذشتم
آرزو می کردم که این لحظه را از چشمان عاشق من بفهمی و بخوانی
اما افسوس که تو بی اعتنایی کردیو حالا قلم به دست گرفتم
تا برایت بنویسم که چقدر ................!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
دلت شاد

سلمان شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:02 ب.ظ http://aloneeyes.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالب و زیبایی دارید
ودر کل خوب هم می نویسید
خوشحال میشم به منم سر بزنید
موفق باشید

ؤؤؤؤ پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ق.ظ

خیلی خسیس بازی رد آوردی بابا

ایمان یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:21 ب.ظ

یییییلیلیلیی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد