دوست داشتن دو تا چشات برای من معجزه است،
این قلب بیقرار من منتظر اجازه است،
بذار بیام به قلب تو، تنها بشینم تو دلت،
روزای آخر منه،داره میمیره عاشقت،
یک شبه من رو با چشات بردی به شهر شاعرا،
عاشق شدم با یک نگاه، عاشق چشمی بیریا،
دریای عشق من و تو درسته ساحل نداره،
میخوام ولی غرقه بشم، اگه یه عاقل بذاره،
عاقلی که با خندههاش،هی منو دست کم گرفت،
آخر دل عاشق من گرد و غبار غم گرفت...